.persianblog'">
ماهیِ اسیر
هر گاه صدایت را می شنوم در من زنی متولد میشود که شبیه خودم میخندد و شبیه خودم عاشق میشود هر بار که به تو فکر میکنم انقراض آغوشم یک نسل به تاخیر می افتد و چیزی به نبضم اضافه میشود که در شعر هایم نمی گنجد کافیست ترا به نام بخوانم تا ببینی که لکنت عاشقانه ترین لهجه ی دنیاست و چگونه لرزش لبهای من دنیا را به حاشیه میبرد دوستت دارم با تمام واژه هایی که در گلویم گیر میکند و تمام هجاهایی غمگینی که به خاطر تو تبدیل به شعر میشوند دوستت دارم با صدای بلند دوستت دارم با صدای آهسته دوستت دارم با ... و خواستن تو در من جنینی است که نه سقط میشود و نه به دنیا می آید .
یه شعر قشنگ ازطرف یه دوست خوب.مرسی! ¤ نویسنده:مهدیس
|
مدیریت وبلاگ شناسنامه پست الکترونیک کل بازدیدها:112326 بازدیدامروز:38 بازدیددیروز:3 |
لینک دوستان من |
پر پرواز یادداشتها و برداشتها ساحل نشین اشک سیمرغ دوزخیان زمین عشق من هیچ وقت تنهام نزار مازیار ایستگاه دوستی صحرا ماهیان آکواریمی رهگذر نیلوفرآبی مسعود محمد بیرانوند سیما در بدران سارا |
لوگوی دوستان من |
|
درباره من |
مهدیس
آه، ای زندگی، منم که هنوز با همه ی پوچی از تو لبریزم... |
لوگوی وبلاگ |
|
اشتراک در خبرنامه |
بایگانی شده ها |
مرداد 86 شهریور 86 مهر 86 آذر 86 بهمن 86 خرداد87 مرداد 87 شهریور 87 مهر 87 آبان 87 آذر 87 بهمن 87 اردیبهشت 88 |
|